طلوع مي کند آن آفتاب پنهاني
ز سمت مشرق جغرافياي عرفاني
دوباره پلک دلم مي پرد نشانه چيست؟
شنيده ام که مي آيد کسي به مهماني
کسي که سبز تر است از هزاربار بهار
کسي شگفت، کسي آنچنان که مي داني
کسي که نقطه آغاز هرچه پرواز است
تويي که در سفر عشق خط پاياني
تويي بهانه آن ابرها که مي گريند
بيا که صاف شود اين هواي باراني
تو از حوالي اقليم هرکجا آباد
بيا که مي رود اين شهر رو به ويراني
کنار نام تو لنگر گرفت کشتي عشق
بيا که ياد تو آرامشي ست توفاني
قیصر امین پور
منبع:http://www.zsalarin.blogfa.com